به گزارش شهرآرانیوز؛ جدیدترین ساخته بهرنگ توفیقی، کارگردان باتجربه سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی، در هفتههای اخیر دچار نوعی تشتت شده است که به نظر میرسد ریشه هایش را باید در بنیانهای اولیه این اثر جستوجو کرد. «شغال» در حالی به قسمت پانزدهم رسیده که طی چند هفته اخیر، قصه اش را در عرض گسترش داده و احتمالا چارهای جز اتخاذ این رویکرد هم نداشته است؛ زیرا در قسمتهای اول این اثر، برخی مؤلفههای روایی به شکلی سهل انگارانه طراحی شدند.
با وجود پخش پانزده قسمت از سریال «شغال»، هنوز هم اولین قسمت این اثر، نفس گیرترین بخش آن محسوب میشود. جست وجوی عنوان این مجموعه نمایش خانگی در فضای مجازی نشان میدهد که پیشانی و ویترین سریال بهرنگ توفیقی، همان واقعه هولناک تعرض در قسمت اول است که مثل بمب در شبکههای اجتماعی ترکید و به مثابه سیلی محکمی به صورت مخاطب بود تا توجه عمومی را به این اثر جلب کند.
اگرچه بهرنگ توفیقی قبلا در سریالهایی مثل «آقازاده» و «پدر» هم نشان داده بود که در این کار شگرد دارد و به خوبی میداند چطور باید یک سکانس جنجالی را در اوایل سریال جای گذاری کند تا مخاطب به دنبال کردن ادامه اثر ترغیب شود، اما این بار، سکانس مورد بحث دو تفاوت عمده داشت: اول اینکه سیلی اولیه خیلی زود از راه رسید و در حالی نواخته شد که مخاطب حتی به سختی میتوانست شخصیتهای اصلی را تفکیک کند، چه رسد به درک زوایای پنهان آنها و مختصات درونی شان.
دومین نکته اما، به منطق نداشتن در اصل واقعه برمی گشت؛ چیزی که نویسندگان «شغال»، در چهارده قسمت بعدی، به خودشان زحمت ندادند تا آن را معقول جلوه دهند. اساس آن شرط بندی، حتی در مختصات افرادی که اهل قمار و مصرف مواد مخدر و الکل هستند هم ناسازگاری دراماتیک را به متن اضافه کرد و این ناسازگاری تا امروز گریبان سریال را رها نکرده است.
در مرحله بعدی که از ابتدای قسمت دوم آغاز شد، نویسندگان «شغال»، با بی پروایی محض و به نحوی ناشیانه، همه شخصیتها را با نسبتهای خانوادگی، به هم مرتبط کردند. متجاوز برادر ناتنی دختر از آب درآمد، شخصیت شرور قصه در کالبد برادرشوهر سابق قرار گرفت و قهرمان بزن بهادر هم پسرخالهای بود که ناگهان از جنوب برگشت تا درجه تنش در درام را بالا ببرد.
درهم تنیدگی شدید روابط باعث شد عموم شخصیتهای مکمل از عمق یافتن محروم بمانند و عملا نتوانند حضوری مستمر در درام داشته باشند. در این وضعیت، نویسندگان «شغال» مجبور شدند به جای نفوذ به عمق شخصیت ها، به مصرف کردن آنها روی بیاورند و خیلی زود با تغییر کانون تمرکز، به سراغ شخصیتهای جدیدالورود یا شخصیتهای دورتر از لنز بروند.
به همین دلیل بود که مثلا شخصیت عطا و دو شخصیت دیگری که با او مربوط بودند، بعد از ماجرای آتش سوزی از متن قصه خارج شدند، شخصیت شکوه با مرگی نابهنگام حذف شد و جنایتکار مزدور نیز، در چرخشی ناموجه، کشور را ترک کرد. در عوض، شخصیت جدیدی از آلمان برگشت و با گروه مافیایی همراه شد تا خون تازهای به رگهای «شغال» بدمد و شخصیت عرشیا نیز به دوربین نزدیکتر شد تا به سبک خودش دردسر درست کند.
بدین ترتیب، طی پنج قسمت اخیر، این سریال فقط با اتفاقات مصنوعی پیش رفته است که بیشتر در عرض بسط مییابند. در این فرایند، دست نویسندگان «شغال» بیش از حد هویداست و در پاسخ بسیاری از رفتارهای نامعقول شخصیتها (مثل تلاش برای قتل یک دختر جوان با چاقو) فقط یک پاسخ میتوان یافت: نویسنده این طور خواسته بود.
حفرههای ریز و درشت فیلم نامه «شغال»، عرصه اجرایی این مجموعه نمایش خانگی را نیز آلوده کردهاند و اجازه نمیدهند بازیگران متبحر اثر، نقش آفرینیهای قابل قبولی را مقابل دوربین ببرند.
در صدر این فهرست، دو بازیگر باتجربه و کاربلد قرار دارند که در قامت پدر و مادری سنتی و کاملا کلیشهای ظاهر شدهاند. مهدی سلطانی سروستانی همان پدر آشنایی است که بارها جلوی دوربین رفته و شبنم مقدمی نیز، بدون خلاقیتهای شخصی و منحصربه فردی که از او سراغ داریم، نقش مادری دلسوز و خانواده دوست را ایفا میکند.
سجاد بابایی بسیار به بازی خودش در «استاد» متمایل شده است و امیرحسین فتحی هم تیپ پسر شرور را، همان طوری که میشود از پیش حدس زد، اجرا میکند. در این میان، عرصه کاملا برای هنرنمایی کامبیز دیرباز گشوده شده است؛ بازیگری که تبحری ویژه در ایفای شخصیت قهرمانهای کلیشهای جنوب شهری دارد؛ همان مردان بزن بهادری که مدام از غیرت و مرام و ناموس حرف میزنند و در عمل مشغول انتقام از شخصیتهای منفی با چاشنی خون هستند.